تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
معتادین فیس
بوک و
آدرس
fb.motadin.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 42413
تعداد مطالب : 279
تعداد نظرات : 207
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
work
طرف تو قسمت work at فیسبوکش نوشته "مدیر دلداری مسافر های جا مونده از پرواز در فرودگاه بین الملل امام خمینی" من برم با اسید کلریک یه دوش بگیرم با اجازتون|: !
از دختره پرسیدم چیکار میکنی ؟
گفت:
Azizam man kardaniam
مارو میگی ؟چشا از حدقه زد بیرون،گفتم به به یه بار هم شانس بهمون رو آورد
گفتم خوب پس اگه کردنی هستی قرار بذار ببینیم همدیگرو
بعد مکثی طولانی نوشت :
Avazi kaardani yni daram kaardani mikhunam bi shour :l
هنوز نفهمیدم چرا بلاکم کرد . |:
شما هم موقع بازی اسم و فامیل اینجوری بودین ؟؟
اسم : غلام
فامیل : غلامی
غذا : غلام پلو
میوه : غلام سبز
شغل : غلام فروشی
شهر : غلام رود
کشور : غلامستان
گل : غلام بو
اشیا : غلام پلاستیکی
ماشین : همونی که غلام سوار میشه ! (اسمشو نمیدونم
از جلوی پارک خونمون رد میشدم دیدم یه دختــــــر خارجی دپرس داره عکس میگیره رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english?! انگار دنیارو بهش داده بودن با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees ,I caaaaaan!!!!!! زدم رو شونــــــش گفتم : " sorry , I can't ...
میگن یه دانشجو چرا درس نمیخونه؟
یه سال ۳۶۵ روزه
۵۲ روزش جمعه است, میمونه ۳۱۳ روز
حداقل ۵۰ روز تعطیلات تابستانی داریم میمونه ۲۶۳ روز
میانگین هر روز ۸ ساعت میخوابیم این میشه ۱۲۲ روز و باقی میمونه۱۴۱ روز
… هر روز یک ساعت برا خودمون وقت بزاریم این میشه ۱۵ روز و باقی میمونه ۱۲۶ روز
روزی ۲ ساعت خورد و خوراک این میشه ۳۰ روز و باقی میمونه ۹۶ روز
میانگین روزی ۴ ساعت گشت و گذار با دوستان, ساعتهای خالی بین کلاسها و رفت و آمد مسیر دانشگاه و خونه این میشه ۶۰ روز و باقی میمونه ۳۶ روز
۳۱ روز تعطیلات رسمی سالانه, میمونه ۵ روز
خوب عزیزم ما هم آدمیم سالی ۴ روزم مریض میشیم
میمونه یه روز, چه تصادفی اون یه روزم روز تولدم :|
تموم شد و رفت..!!!
امیدوارم همه قانع شده باشن…!
یکی از فانتزیام اینه با دوستام برم کوهستان...بعد تو یه برف و بوران من پام بشکنه و دیگه نتونم حرکت کنم... به اونا بگم برید و منو اینجا بگذارید شما باید خودتونو نجات بدید....بعد اونا بگن که ما تو رو تنها نمیذاریم و بعدش من بگم شما خودتونو نجات بدید...منو رها کنید...بعد دوستام برن و منو تنها بگذارن...بعد چند ساعت دوستام تو کوهستان گمشدن و یه شیر کوهستان وحشی بهشون حمله میکنه و اونا فرار میکنن و موقع فرار تو بن بست گیر میکنن...بعد دقیقا لحظه ای که شیره میخواد حمله کنه صدای یه شلیک بیاد و شیره بیفته و در پشت اون صحنه من با یه تفنگ که داره ازش دود خارج میشه و یه پای مجروح وایستادم...
خورشید به رنگ نارنجی داره پشت سرم غروب میکنه.
اکـــــــــــــازیون ....
فرکانس جدید GM TV برروی ماهواره هاتبرد ، بدون فریز و پارازیت ..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تعویض با ملک یا آپارتمان ، ترجیحا در شمال شهر ...
یــکـــی از فانتزیام اینه که
با لحن جدی و خسته
به یه دکتر بگم:
لطفا حاشیه نرو دکتر!!
بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم:
فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟؟ :|
یکی از فانتزیام هم اینه که ازدواج کنم بچه دار شیم بچمون دختر باشه اسمش رو بذاریم گیتا،بعد با زنـم دعوا کنم اونم جول و پلاسش رو که خواست جمع کنه بره خونه باباش بهش بگـم هر چی می خوای ببری ببر،گیتارو با خودت نبر!خخخخخ
چند روز پیش داشتم از یکی از شهرک های اطراف تهران عبور میکردم که با دیدن این صحنه جفت پا پریدم رو ترمز . نه بابا این خانومه با شلوارک اون هم تو روز روشن وسط خیابون ...واسه همین رفتم جلو از نزدیک ببینمش اب دهنمو قورت دادم واروم نزدیک شدم
مامانم از صبح رفت خونه ی خاله م، منم از خدا خواسته دوست دخترمو آوردم! شب که مامانم اومد؛ حس کردم یکمی باهام سرسنگینه! بعدش دوست دخترم زنگ زد و گفت: ببین ترو خدا شاکی نشیا! من یه چیزی خونه تون جا گذاشتم! جا خوردم، گفتم :چــی؟؟! حتما مامانم همونو دیده تحویلم نمیگیره! ولی قطع کرده بود! رفتم با استرس همه جا رو گشتم... روی تخت، زیر تخت،تو حموم، کفِ آشپزخونه، رو کاناپه ی هال، یادم افتاد موقع نشون دادن عکسای کامپیوتر یه بارم... خلاصه اونجارم زیرو رو کردم چیزی نبود! زنگ زدم بهش میگم: جونِ مادرت یکمی فکر کن ببین کجا گذاشتی، اصلا چی جا گذاشتی؟ صداشو لوس کرده میگه: یعنی تو نمیدونی؟ میگم: نه والا! بگو زود باش... میگه : قلبــــــــــــــــمو...! یعنی میخواستم خرخره شو بجوام!! بعد که خیالم راحت شده رفتم به مامانم میگم: چرا واسم قیافه گرفتی؟ میگه: این سوال داره مرد خرسِ گنده!!! توام شدی مثلِ بابات! صبح تا شب نبودم یه زنگ نزدی حالمو بپرسی!!! من :| :| :| :|
یکی از فانتزیام اینه :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
آقای دکتر طبقهءبالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم